شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خود کامران شدم
من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست
بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم
داشتم نت رو میگشتم دیدم این متن بی مناسبت با این روزهای ما نیست!
در قرآن کریم آمده است: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ عفو را پیشه کن و بهنیکی فرمان ده و از جاهلان اعراض کن.»
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه شریفه میگوید: «اخذ چیزی» بدین معناست که گیرنده، آن را هماره با خود داشته باشد و ترک نکند، از اینرو « اخذ عفو» یعنی این که پیامبر(ص) بدرفتاریهای نسبت بهخویشتن را هماره بپوشاند و از انتقامگیری ـ که عقل اجتماعی آن را در روابط و تعامل با یکدیگر روا میشمارد ـ چشم بپوشد.
زمان این عکس برمیگرده به چند سال قبل که برف زیادی اومده بود.
یادش بخیر
سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب
سالها بندگی صاحب دیوان کردم
خوش به حال حافظ و قرآناش!
ما که هنور اندر خم یک کوچه ماندهایم :(
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان
شاید کز آن میانه یکی کارگر شود!
بندگی خوبی هم نکردیم و توقع زیاد هم داریم!
قدر گنج روان رو هم ندونستیم.
توبه کنم که بشکنم ز هر نفس
لذت توبه کردنم توبه شکستن است و بس
نیم شبی توبه کنم می نخورم بار دگر
شب نرسیده به سحر دوباره میکنم هوس
تازه جنت و حور و پری هم میخواییم
خدا عاقبت ما رو بخیر کنه که خودمون باید به خیر کنیمش.
موفق باشم :)
برای خوشحالی همه مادرایی که هستن و
شادی روح همه مادرایی که نیستن
بیایید آدم خوبی باشیم
آخرین باری که دلتون لرزیده کی بوده؟!
برای خودم که از اول امسال خیلی اتفاق افتاده ... مخصوصن این اواخر!
آخرین بار هم بعد از خوندن این مطلب و دیدن عکسش بوده که خیلی دنبالش میگشتم.
وقتی گروه نجات، زن جوان را زیر آوار پیدا کرد او مرده بود اما کمک رسانان زیر نور چراغ قوه، چیز عجیبی دیدند. زن با حالتی عجیب به زمین افتاده، زانو زده و حالت بدنش زیر فشار آوار کاملا تغییر یافته بود. ناجیان تلاش میکردند جنازه را بیرون بیاورند که گرمای موجودی ظریف را احساس کردند. چند ثانیه بعد، سرپرست گروه، دیوانه وار فریاد زد: بیایید، زود بیایید! یک بچه اینجا است. بچه زنده است. وقتی آوار از روی جنازه مادر کنار رفت دختر سه - چهار ماههای از زیر آن بیرون کشیده شد. نوزاد کاملا سالم و در خواب عمیق بود.
او در خواب شیرینش نمیدانست چه فاجعهای وطنش را ویران کرده و مادرش هنگام حفاظت از جگرگوشه خود قربانی شده است.
مردم وقتی بچه را بغل کردند، یک تلفن همراه از لباسش به زمین افتاد که روی صفحه شکسته آن این پیام دیده میشد: عزیزم، اگر زنده ماندی، هیچ وقت فراموش نکن که مادر با تمامی وجودش دوستت داشت!!
اگر باد و برف است و باران و میغ
وگر رعد چوگان زند، برق تیغ
همه کارداران فرمانبرند
که تخم تو در خاک میپرورند
(بوستان سعدی، باب هشتم، گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها)
یک نکته آماری برای تفکر بیشتر!
خیلیهامون تعداد جمعیتی که مثلن در فلان تجمع یا راهپیمایی عنوان میشه رو شنیدیم.
برای تشخیص مثلن صدهزار نفر
در خیابانی به طول هزارمتر و عرض پنجاه متر که مساحت آن پنجاه هزار مترمربع میشود.
اگر در هر مترمربع دو نفر بایستند.
جمعیتی که در این محدوده قرار دارند برابر با صدهزار نفر است!
ای زلف سر کجت همه چین چین، شکن شکن
مـویت بـرای بـستـن دلها رسـن رسـن
داری زکات حسن و ندانی که را دهی
من مستحقم، ای شه خوبان به من به من
دست خودمان نیست که بر روی حرفهایی که میزنیم نمیایستم،
آخر بر روی زمینی ایستادهایم که هرروز خودش را دور میزند!