- کاش یه نفر بود به آدم میگفت چه کاری درسته.
- یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه و گاهی هم زیادی مغرور ،
آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه و با همه زلال باشه !
اما افسوس که آدمای دیگه گاهی این چیزا رو حس نمی کنن !!
کاش خدای اون بالاها آدمایی رو سر راه هم قرار بده که حرف همو بفهمن،
به یه چیز بخندن، به یه چیز اشک بریزن،
و فهم و ادب و ایمان چاشنی صداقت کلامشون باشه .
ادامه...
جمله اول رو بیشتر دوست دارم اینا رو که خوندم یاد یه شخصیت تو کتابای مستور افتادم : یه پیرزن که سواد قرآنی داره اما اعتقاداتش خیلی خیلی قویه و با زندگیش خیلی راحت کنار میاد ............یه اعتقاداتی که من نمی تونم داشته باشم نه به اون اندازه از صمیم قلب و گاهی اوقات بهش غبطه می خورم!!!!!
مهم همون اعتقاده هست بقیه چیزا رو با همون اعتقاد و ایمان میشه حلش کرد!
:)
اوه! اینجا هم یه نقد ازش هست ----> http://bestbooks.blogfa.com/post-361.aspx
درد من حصار برکه نیست !! درد زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است .. صمد بهرنگی & سپیده . اینو گفتم تا وسعت جهان من و بتونید تصور کنید!!!
نقد رو خوندم! آره من با این که داستانش آبکیه موافقم! ولی توصیفش از تهران خوبه! درست هم هست! همیشه از تهران چرت میگن! تهران پر شده از یه سری آدم که زورکی اومدن اینجا و هی ازش بد میگن! خب برید شهر خودتون اینجا یه کم خلوت تر بهتر! من که عاشق تهرانم! عاشق خیابوناش! همونجوری که تو این کتابه نوشته! از دید یه شهرساز شهروندان شهر باید به شهرشون این جوری نگاه کنن!
جمله اول رو بیشتر دوست دارم
اینا رو که خوندم یاد یه شخصیت تو کتابای مستور افتادم : یه پیرزن که سواد قرآنی داره اما اعتقاداتش خیلی خیلی قویه و با زندگیش خیلی راحت کنار میاد ............یه اعتقاداتی که من نمی تونم داشته باشم نه به اون اندازه از صمیم قلب و گاهی اوقات بهش غبطه می خورم!!!!!
مهم همون اعتقاده هست
بقیه چیزا رو با همون اعتقاد و ایمان میشه حلش کرد!
:)
اوه!
اینجا هم یه نقد ازش هست ----> http://bestbooks.blogfa.com/post-361.aspx
جینجر قبلا گفته بود کتاب یوسف آباد.خیابان سی و سوم رو بخونید.
منم توصیه می کنمش خیلی باحاله ..... اصل داستانش نه........
بخونیدش میفهمید چیش باحاله.
خب بیار ما هم بخونیمش
درد من حصار برکه نیست !! درد زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است .. صمد بهرنگی & سپیده
.
اینو گفتم تا وسعت جهان من و بتونید تصور کنید!!!
.
تو این جهان نمی گنجه
زیر آبی هم که بلدی بری
من نخونده هم میدونم که نمی دونم
.
ابن یمین میگه:
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
این شعر رو بابای من خیلی میخونه
نقد رو خوندم!
آره من با این که داستانش آبکیه موافقم!
ولی توصیفش از تهران خوبه!
درست هم هست!
همیشه از تهران چرت میگن!
تهران پر شده از یه سری آدم که زورکی اومدن اینجا و هی ازش بد میگن!
خب برید شهر خودتون اینجا یه کم خلوت تر بهتر!
من که عاشق تهرانم!
عاشق خیابوناش!
همونجوری که تو این کتابه نوشته!
از دید یه شهرساز شهروندان شهر باید به شهرشون این جوری نگاه کنن!
موافقم
حالا باید کتاب رو بخونم اول:)
سپیده:من عاشق این شعرم
ولی اگه بخونی بیشتر می فهمی که بیشتر نمی دونی!!!!!!!
به قول بوعلی سینا
تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم که همی نادانم
منم توصیه میکنم حتمن بخونیدش!!! وقتی جینجر میگه باحاله حتمن هست!! [
مخصوصن اون قسمتاییش که اسم سپیده داره ![:دی:]
بخشی از قسمت های جالب کتاب یوسف آباد !!
.
برای یافتن یک زن باید توی زن دیگری گم بشوی !!
زن ها یک بخش اصطراری انتقام گیر در وجودشان دارند که در مواقع لزوم آن را به سرعت به کار می اندازند . [:ابروانداختن:]
.
بیایید هر کسی چند صفحه رو بخونه بیاد برای بقیه تعریف کنه
عارفه جونی
چه آنلاین !
من وقتی که میخونم !!
اینایی که خوندم به نظرم کسل کننده میاد!!چون تازه اون موقع می فهمم که همشو میدونستم!
دیشب فال حافظ گرفتم :
یوسف گم گشته باز آمده به کنعان .. غم مخور!
!!!!
یوسف؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
از یوسف خوشگل تر!
حسین؟
جینجر الان گم شده .!!
اوه
نه بابا
گم نشده انزلیه
عارفه اطلاعات این سپیده بیشتره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نخیرم الان قم هستش!! گفتم که باز آمده به کنعان
.
منظور ازجلمه جینجر الان گم شده
این بود:
برای یافتن یک زن باید توی زن دیگری گم بشوی
حالا تو کی گم شده که کیو بیابه
عارفه جونی منم این شعر و که گفتی و گفتم رو دوست دارم!!
ولی یه کم اگه قافیه ایناش عوض شه و بهترتر و امروزی تر هم میشه!
در کل با این بیشتر موافقم
آنکس که بداند و بداند که بداند
باید برود غازبه کنجی بچراند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بهتر برود خویش به گوری بتپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند
با پارتی و پول خر خویش براند
آنکس که نداند و نداند که نداند
بر پست ریاست ابدالدهر بماند
.
نه دیگه اگه بگم که دیگه گم نیست که پیدا میشه !! [:ابروانداختن:]
.
چه خبره؟!!!!!!!!!!1
هیچی بی خبر!!!!!!
عجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب
بلهههههههههههههههه
حسین از یوسف هم خوشگل تره
وای الهی قربونش برم!!! با اون رقصیدنش
:)
نه بابا می دونستم قم حالا ما باهاش دایم در تماس نیستسم ولی خب ازش خبر داریییییییییییییم!
دایی حامد حواسم هست
ای ول
سپیده جون شعر خودش قشنگ تره!!!!!!
این شعر رو یکی از میزای آتلیه یونی نوشته من همیشه میرم اونجا میشینم!!!!!
زمان دانشجویی من هر روز پشت یه میز بودم تا نوشته های همه رو بخونم
یه نفر به من گفت که دنیام خیلی کوچیکه
از کجا فهمیده؟
چرا در مورد دیگران نظر میدیم و قضاوت می کنیم در حالی که خودمونم نمی شناسیم!!!!!!!!!
کی گفت!!!