14- یک بیسکویت به من بدهید!




از لبت هر سال ما را شِکـّری مرسوم بود

سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
(خاقانی)







در پی وب‌گردی این متن رو از سایت خلیج فارس کپی می‌کنم.



زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گه گاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده‏‌ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت‏های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می‏آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویت‏ها شده است!

در آن وقت، همه‏‌ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم  دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می‏کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویت‏های سوخته می‏مالید و لقمه لقمه آنها را می‏خورد.

یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت‌‏ها از پدرم عذرخواهی می‏کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویت‏های خیلی برشته هستم.

 

همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویت‏‌هاش سوخته باشد؟

او مرا در آغوش کشید وگفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. به علاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی‌‏کشد!


زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان‏‌هایی است که پر از کم و کاستی هستند .

خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش می‏‌کنم.

اما در طول این سال‏ها فهمیده‌‏ام که یکی از مهم‏ترین راه حل‏ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار:

درک و پذیرش عیب‏‌های هم‌دیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت‏های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان‏ها رابطه‏ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دل‏خوری نخواهد شد.


این موضوع را می‏‌توان به هر رابطه‏ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر روابطی است، هر رابطه‏ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر،خواهر یا دوستی!


کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید  آن را پیش خودتان نگه دارید.

بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آری، حتا از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود.


نظرات 12 + ارسال نظر
عارفه یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 18:45

قشنگ بود

هروقت می خوایم در مورد عیبهای دیگران قضاوت کنیم باید اول یادمون بیاد که خودمون هم یه عالمه عیب داریم

بعله
ولی سخته که عیب خودمون رو بگیریم!

عارفه یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 19:06

چه عکس جالبی

:)

سپیده دوشنبه 15 فروردین 1390 ساعت 15:16

سلامممم
سال نو همگی میمون باشه :دی
.
خیلی قشنگ بود فقط!!..تصویری که گذاشتید با شعر بالا تناقض داره!!
بالا گفته شده : سال نو گشته و آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد !!
ولی توی شکل من ۶ تا دونه شکر دیدم !!!

ماهی ها شکرپاشون راه انداختن!!!
.

ربط نداره خب :)

شعر برای یه نفره
عکس براس سال جدیده

همین

سپیده دوشنبه 15 فروردین 1390 ساعت 15:19

من جای خاقانی بودم اینجوری شعر میگفتم!

از لبت امسال آمدیم شکری مرسوم کنیم
سال نو گشت آخر آن شکر نشد مرسوم کرد!!

آخی

سپیده دوشنبه 15 فروردین 1390 ساعت 15:21

همسر من در آینده هر شب خواهد گفت:‌
اوه عزیزم من عاشق بیسکویت های خیلی برشته هستم
.

مطمئنی اولش اوه عزیزم رو میگه

سپیده دوشنبه 15 فروردین 1390 ساعت 15:23

تازه تصمیم گرفتم براش اسپاگتی برشته هم درست کنم
حتمن دوست خواهد داشت و بیش از پیش عاشقم خواهد شد..

خدا بهش رحم کنه

سپیده دوشنبه 15 فروردین 1390 ساعت 15:33

هم متن و هم شعر واقعن قشنگ بود .. خدا به همه صبر جمیل عنایت بفرماید ..مخصوصن من

یه سوال؟
می دونید یه مردی که خسته از سر کار میاد خونه اگه بخواد غذا بزاره جلوی خانمش غذا چی میزاره؟!!
.

زنگ میزنه یه چلوکباب سلطانی بیارن

سپیده دوشنبه 15 فروردین 1390 ساعت 15:53

چه آن لاین!!
.

سپیده شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 10:37

آخی --> مرسوم شد !!! [:ابروانداختن:]
.
اوه عزیزمش و که حتمن میگه ولی بقیشو مطمئن نیستم !
.
نخیرم .. از همون بیسکوئیت برشته ای که دیشب خانمش درست کرده میزاره جلوش!!
یه ضرب المثل هست که میگه‌: از همون آشی که پخته ای به خودت غذا خواهم داد!!

وقتی دو سه شب بیسکویت برشته شبهای قبل رو بخوره دیگه عزیزم و مزیزم یادش میره

سپیده شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 11:04

وقتی همونم نذاشتن جلوش .. یادش میاد که چه چیزایی یادش رفته!!

والا ما تا حالا نه برشته خوردیم نه ....
چون خودم آشپزی بلدم

سپیده شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 11:09

خانوما کارشونو خوب بلدند !!!
.
منم خواستم به همین نیتجه برسید

برو کار میکن نگو چیست کار

بیکار

سپیده شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 11:14

این الان خطابتون جینجر بود دیگه!!
.
وبلاگتون خوبیش اینه که آخر نظرا نتیجه اخلاقی هم میشه گرفت!

دقیقن

نتیجه رو میگم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد